صد سال تنهایی
صد سال تنهایی
صد سال تنهایی

صد سال تنهایی

معرفی کتاب صد سال تنهایی

نویسنده‌ی برنده‌ی نوبل ادبی، گابریل گارسیا مارکز، پانزده ماه خود را در خانه حبس کرد و با صرف تلاش و تمرکز کامل موفق شد کتاب صد سال تنهایی را به‌عنوان یکی از ماندگارترین آثار تاریخ ادبیات جهان خلق کند. اثری که میلیون‌ها نفر در جهان را شیفته خود کرده و یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های سبک رئالیسم جادویی به‌شمار می‌آید. این کتاب تابه‌حال جوایز و افتخارات فراوانی، مانند جایزه‌ی رومیلو گاله‌گوس را کسب کرده است.

کتاب صد سال تنهایى، اولین رمانى بود که مردم آمریکاى لاتین خود را با آن شناختند؛ رمانى که آن‌ها را به جهان معرفى مى‌کرد، اشتیاقشان، توانایى‌هایشان و معنویتشان را گرامى مى‌داشت و گرایش قلبى‌شان به شکست را نیز ارج مى‌نهاد. به نظر می‌رسد که سرنوشت همه‌ی اعضای خانواده در کتاب صد سال تنهایی، رو به سوی تنهایی و انزوا پیش می‌رود. به یاد بیاورید خوزه آرکادیو بوئندیای بزرگ (بنیان گذار ماکوندو) را که دیوانه شد و او را زیر درخت بلوط بستند تا اینکه جان داد؛ و یا ربکا را که پس از مرگ خوزه آرکادیوی دوم، خود را درون خانه‌اش حبس کرد تا در تاریکی‌های تنهایی فرو رفت و فراموش شد. جالب این‌جاست که تنهایی، به‌نوعی جبر و سرنوشت محتوم همه‌ی شخصیت‌های داستان گابریل گارسیا مارکز است؛ حتی اورسولا که معتقدترین و منطقی‌ترین (غیرجادویی‌ترین!) شخصیت داستان صد سال تنهایی و حتی مدیر خانواده است، در اواخر داستان نابینا می‌شود و به غار تنهایی فرو می‌رود.

اقتباس سینمایی و فرهنگی از کتاب صد سال تنهایی

مدتی‌ست که شبکه‌ی نتفلیکس، پروژه‌ی ساخت سریالی با اقتباس از کتاب صد سال تنهایی، اثر گابریل گارسیا مارکز و با همین عنوان (One Hundred Years of Solitude) را در دستور کار خود قرار داده است.

در بخشی از کتاب صد سال تنهایی می‌خوانیم

او به تلخى پاسخ داد: «حالا که کسى حاضر نیست با ما بیاید، ما خودمان از اینجا خواهیم رفت.» اورسولا با خونسردى تمام گفت: «ما از اینجا نخواهیم رفت، ما همین جا مى‌مانیم، زیرا ما در اینجا فرزندانمان را به دنیا آورده‌ایم.» خوزه آرکادیو بوئندیا پاسخ داد: «اما هنوز کسى در اینجا نمرده است. وقتى کسى مرده‌اى در جایى ندارد، به آن‌جا تعلق ندارد.»

اورسولا با لحنى آرام و مصمم گفت: «اگر لازم باشد که من بمیرم تا بقیه در اینجا بمانند، خواهم مرد.»

خوزه آرکادیو بوئندیا که تاکنون چنین عزم و اراده‌اى را در همسرش ندیده بود، سعى کرد تا با وعده‌هاى خیالى خود، راجع به دنیایى شگفت‌انگیز که در آن‌جا کافى بود چند قطره از یک ماده‌ی جادویى را بر زمین بریزى تا درختان میوه بدهند و در آن‌جا انواع داروهاى مسکن را با بهایى اندک مى‌فروشند، او را فریب دهد. ولى این چرندیات در اورسولا اثرى نداشتند. او مى‌گفت: «بهتر است به جاى اینکه مدام به فکر کشفیات تازه و عجیب باشى، کمى هم به پسرانت فکر کنى. نگاهشان کن، درست مثل دو تا یابو همین اطراف ول هستند.»

%۵۰ تخفیف
۷۰۰٫۰۰۰
۳۵۰٫۰۰۰تومان
افزودن به سبد خرید
افزودن به سبد خرید
۵۰٪
۷۰۰٫۰۰۰
۳۵۰٫۰۰۰

دیدگاه کاربران

دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است